1- مبارزه طبقاتی: - رفیق پریسا تحلیل کلی شما از اوضاع کنونی ایران چیست؟
فکر می کنم بازگفتن این واقعیت که رژیم سرمایه داری اسلامی ایران گرفتار یک بحران جدی است و دارد با آن دست و پنجه
نرم می کند، تکرار مکرّرات باشد! اما شاید تکرار این کلیشه از این جهت خالی از فایده نباشد که این مساله با همه روشنی، حتی هنوز برای بخش هایی از چپ ایران هم در یک تحلیل سطحی، صرفا یک بحران سیاسی است و به جدال بین جناحین تقلیل داده می شود.
مشکل اساسی این است که بخش هایی از چپ همگام با اپوزسیون راست، بحران فعلی را بحرانی ساختاری ارزیابی نمی کنند. به این معنا که با ارجاع به استراتژی سیاسی ایشان، بحران گریبانگیر رژیم را ریشه دار در مناسبات و جدال طبقات اجتماعی نمی بینند و از این روست که پلاتفرم سیاسی ایشان هم صرفا حول محور سرنگونی طلبی دور می زند و به نوعی ادامه تجربه تاریخی چپ رادیکال غیرکارگری در انقلاب 57 در شرایط فعلی هستند؛ آن هم در شرایطی که دوران چپ غیرکارگری به سر آمده؛ در واقع چنین نیروهایی تنها برای "بستن شیرهای نفت" آن هم در سطح لفاظی و برای خالی نبودن عریضه به یاد طبقه کارگر می افتند، تا انقلاب سیاسی مورد نظرشان محقّق شود، بی آن که به سوخت و ساز درونی نیروهای پیش برنده انقلاب و پروسه تحقق انقلاب اهمیتی بدهند و روشن است که در فردای انقلاب (اگر محقق شود) جایگاه طبقه کارگر کجا خواهد بود.
از این مساله که بگذریم، اکنون یک سال و اندی است که جنبشی سیاسی در متن جامعه ایران در جریان است که دوره ها و فازهای مبارزاتی مختلفی را از سرگذرانده است.
درباره این جنبش آزادی خواهانه، و نیز سیر تحولات و تطورات مطالبات و خواست های این جنبش از فردای برگزاری شبه انتخابات خرداد 88 تا به امروز، و نیز موضع و عملکرد مردم در قبال جریانات سیاسی مدعی رهبری جنبش مردمی، بسیار صحبت شده است که شاید نیازی به تکرار آن نباشد.
شاید تنها نکته ای که نقب زدن به آن لازم باشد، رفتارشناسی گرایشات مختلف چپ و راست اپوزسیون در قبال واقعی ترین و مادی ترین خواسته های مردمی باشد که از سی سال فقر و سرکوب و خفقان به تنگ آمده بودند و برای رهایی از این وضعیت فلاکتبار و غیرانسانی به خیابان ها آمده بودند.
جریانات راست - لیبرال رفرمیست ها و سوسیال دموکرات ها- پیگیر منافع به خطر افتاده رفرمیست های حکومتی، در کنار اصلاح طلبان مغبون شده در شبه انتخابات ریاست جمهوری، پشت سر مردم به راه افتادند، و ضمن این که در خوف و رجا به سر می بردند، چاره ای ندیدند که در کمال حیرت، از رادیکالیسم توده مردم به جان آمده ، به عنوان ابزار فشاری بر حاکمیت، برای بازپس گیری سهم شان از سی سال حکومت جمهوری اسلامی، سوء استفاده نمایند، و همزمان در نگرانی عمیقی هم به سر می بردند که مبادا این توده بی شکل خشمگین، چنان ایشان را جا بگذارد که دیگر نه اثری از تاک بماند و نه تاک نشان! از این جهت بود که به ویژه بعد از وقایع 6 دی ماه، علیه خشونت ورزی مردم معترض سخن سرایی کردند و به مردم تعرّض کردند که باعث تحریک قوای سرکوبگر رژیم و پلیس شده اند! پس از آن هم که در 22 بهمن و سالگرد انقلاب 57 با تاکتیک اسب تروا عملا پایان مبارزات وسیع خیابانی را کلید زدند و بذر نا امیدی نسبت به مبارزات خیابانی را در دل مردم کاشتند، و به جز مورد مشخص اول ماه مه که اساسا نه زمین بازی لیبرال رفرمیست ها بود و نه ابتکار عملش در دست آن ها، حتی در 22خرداد که سالگرد شروع این اعتراضات محسوب می شد و روز قدس هم، هیچ گونه تلاشی برای به خیابان کشاندن مردم نکردند.
اکنون شرایط و بستر از سر گیری اعتراضات مردم به کلی متفاوت است. صرف نظر از شرایط سیاسی ویژه ای که در سطح منطقه ای و بین المللی رژیم سیاسی ایران را عمیقا درگیر کرده است، مساله حاد دیگری که زمینه بروز اعتراضات در عمیق ترین لایه های جامعه خواهد بود، شرایط وخیم اقتصادی و معیشتی مردم است که مردم را در منگنه و تنگنایی غیر قابل وصف قرار داده است. اجرای تاکتیک های اقتصادی از قبیل تعدیل ها و هدفمندسازی یارانه ها و کاهش تولیدات و... در پرتو تحریم های اقتصادی که کمر مردم و به ویژه طبقات فرودست، کارگران و زحمتکشان را خم کرده، زمینه مادی شکل دادن به نوع متفاوتی از مبارزه را فراهم کرده است. از این جهت این که حتی خود مردم نیز نسبت به مبارزات خیابانی اکنون کمی با دیده تردید نگاه کنند، شاید طبیعی و مقطعی در روند مبارزات مردم باشد که از یک سو ریشه در سرخوردگی دوباره از اصلاح طلبان نظام دارد و از سوی دیگر همراه با نوعی تعمق برای ساماندهی اشکال جدیدی از مبارزه باشد که حضور در خیابان را به هدف و وسیله هم زمان تقلیل ندهد.
روحیه مردم اکنون تا حدی تداعی کننده اوضاع و احوال بعد از حوادث تیر78 است که اصلاح طلبان با ریاکاری و فریبکاری عمیق خود موجبات سرخوردگی مردم را فراهم کردند و جنبش سیاسی اصلاحات عملا بدنه خود را از کف داد. اکنون اصلاح طلبان نیز به خوبی این مساله را دریافته اند که با توجه به شرایط اقتصادی – معیشتی وخیمی که مردم با آن دست و پنجه نرم می کنند و روزانه گلوی مردم را می فشارد، زمین مبارزه و اعتراضات به کلی تغییر خواهد کرد و برای آنان و شعارهایشان جایی باقی نمی ماند؛ زیرا دیگر نمی توانند به راحتی بر این مطالبات واقعی و مادی مردم لگام بزنند و کنترلش کنند. به این معنا اصلاح طلبان رانده از حکومت دچار وضعیت ویژه ای شده اند که شبیه یک بن بست است، از یک سو بازگشتشان به قدرت به این سادگی ها نیست و دست کم در کوتاه مدت میسر نیست و شرایط سیاسی خاص ایران در سطح بین الملل این امر را تشدید می کند، گرچه همواره آماده مذاکره و یافتن راهی برای بازگشت به حاکمیت بودند، و از طرف دیگر هم نمی توانند دیگر بر سیل خروشان خشم مردم در تنگنا قمار کنند و ریسک آن را بپذیرند. از صحبت های وحشت زده چهره های شاخص این جریان می توان دریافت که تا چه حد از مساله تنگناهای اقتصادی نگران هستند و عملا هم نمی توانند برنامه ویژه برای آن داشته باشند. دوران دیگری در راه است که یک نیروی چپ پیگیر وبا استراتژی متکی به پیش روی طبقه کارگر، فرصت تاریخی طلایی برای رشد و جهش دارد.
2- مبارزه طبقاتی: بنظر شما وضعیت مبارزه طبقاتی د رایران در چه سطحی است و مهمترین مولفاتی که مشخص کننده سطح مبارزه طبقاتی در ایران باشد را چگونه برمی شمارید؟
به نظر می رسد که با توجه به وضعیت اقتصادی جاری و شرایط معیشتی فرودستان جامعه (طبقه کارگر و زحمتکشان)، شکاف کار و سرمایه به شدت تعمیق شده است و روز به روز نیز این گسل عریض تر می شود. اکنون جامعه می رود که بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ سرمایه داری ایران، به دوقطب بورژوازی و پرولتاریا تجزیه شود. روشن است که بخش اعظم کارگران ایران کمونیست نیستند، تشکل های صنفی خود را ندارند، شرایط سیاسی عمومی که دیکتاتوری محض و اختناق مطلق است، بیش از هر نیروی اجتماعی، بر کارگران آوار می شود و اعتراضات کارگران و فعالین و پیشروان کارگری به سرعت و با شدت زیادی سرکوب می شود، فعالین کارگری بسیاری به جرم ایجاد سندیکا در زندان به سر می برند، از کار اخراج می شوند، ربوده می شوند، تحت فشارها و تهدیدات عدیده دستگاه امنیتی اطلاعاتی قرار می گیرند، خانواده هایشان را در تنگنای مضاعف فشارهای امنیتی/ معیشتی قرار می دهند و...
اما روشن است که نهایتا همه امیدها برای به ثمر رسیدن انقلابی که تامین کننده منافع طبقات فرودست جامعه باشد، به پیشروی طبقه کارگر گره خورده است و یگانه نیروی سیاسی که می تواند حداقلی از آزادی های سیاسی – اجتماعی و حقوق دموکراتیک را محقق سازد و تثبیت نماید، طبقه کارگرانقلابی و رزمنده ایست که به صورت متشکل در دو سطح اقتصادی و سیاسی به طور همزمان و پیوسته مبارزه می نماید.
با بررسی یک سال و اندی گذشته و همزمان با مبارزات آزادی خواهانه مردم، متوجه این نکته می شویم که به طور روزانه سیل خروشانی از مبارزات کارگران، اعتراضات و اعتصابات در محیط های کارگری، در مقابل مجلس، فرمانداری ها، اداره جات کار و امور اجتماعی و... در جریان بوده است و به دلیل تشکل نیافتگی مبارزات و ناپیوسته بودنشان، میزان تاثیری که باید در روند اعتراضات و گسترش آن در سطح جامعه می داشته است، ناچیز بوده است.
بنابراین صحبتم را این طور خلاصه می کنم که: طبقه کارگر ایران در بالاترین حد رشد کمی خود در طول حیات سرمایه داری ایران به سر می برد. این بدین معناست که مفهوم طبقه کارگر اکنون یک مفهوم گسترش یافته است و لایه های متعدد و گوناگونی از نیروی کار استثمار شونده و ارتشی از بیکاران را در بر می گیرد. رشد کمی طبقه کارگر همزمان متضمن رشد کیفی آن نیز هست، بدین معنا که کارگران ایران نسبت به منافع خود و نسبت به منافع کارفرمایان و صاحبان سرمایه آگاهی دارند و در یک کلام آگاهی طبقاتی کارگران
ایران قابل توجه است. مساله دیگر تشکل نیافتگی طبقه کارگر است که در سایه نزدیک به یک سده دیکتاتوری و اختناق دو رژیم سرمایه داری پهلوی و اسلامی، مدام به تاخیر افتاده و با دشواری های متعدد مواجه بوده است.
3- مبارزه طبقاتی : تجارب بین المللی در رابطه با مسئله تشکل سازی در کشور مستبدی مثل ایران چیست؟ به بیان دیگر، کارگران ، دانشجویان و زنان و... چگونه میتوانند در شرایط اخنتاق و سرکوبی که دستگاههای سرکوبگر حکومتی خلق کرده اند، به مسئله سازمانیابی خود پاسخ درخور زمانه خود بدهند؟
یک نکته اساسی را باید در همین اول بحث ذکر کنم و آن این هست که تجربه ما در ایران نشان داده است، فعالین جنبش های اجتماعی و سیاسی مختلف، به ویژه جنبش کارگری، در دوره های مختلف مبارزه، شرایط دیکتاتوری و سرکوب را همواره به عنوان زمینه کار، و چارچوب فعالیت های خود پیش فرض گرفته اند و بر این اساس وارد عرصه مبارزه شده اند. ما در طول تاریخ حیات سرمایه داری در ایران، با شرایط باز و حتی نیمه دموکراتیکی برای پیشروی جنبش ها به ویژه جنبش طبقه کارگر مواجه نبوده ایم. فعالین این جنبش ها در هر شرایطی (البته با در نظر گرفتن فراز و فرودهای جنبش ها در دوره های سیاسی مختلف) همواره از هر منفذی برای پیشبرد و ارتقاء سطح مبارزاتشان استفاده کرده اند.
این مساله هم شایان ذکر است که علت بنیادین سرکوب و اختناق سياسى حاکم نیز، همواره خودِ سرمايهدارى بوده است. شرایط رشد سرمایه داری در ایران با دیکتاتوری و سرکوب آزادی های بنیادین سیاسی و اجتماعی گره خورده است. سرمایه داری از طریق دستمزدهاى به شدت پائين، شرایط سخت و غيرانسانى کار، بى حقوقى کارگران، قوانین ضد کارگری و... نرخ سود بالا، کاهش ريسک سرمايه، نیروی کار غیر متشکل و... را تامین می نماید. از این روست که در کشوری نظیر ایران، ساختار سياسى حکومت حامی سرمايه نمي تواند دموکراتيک باشد. در نتیجه باید آزادي هاى دموکراتيک را، علي رغم منافع سرمايه، با مبارزه به سرمايهدارى ايران تحميل نمود و این آزادي هاى دموکراتيک تنها ضمانتی که برای تثبیت و پایدار ماندن دارد، این است که طبقه کارگر بتواند در مبارزه اش علیه سرمایه و حاکمیت آن پیشروی کند.
تجربه کشورهای پیشرفته چندان قابل قیاس با کشورهایی مثل ایران نیست. این کشورها با بیش از صد سال سابقه مبارزه متشکل طبقه کارگر و سپس بروز تشکل های سیاسی و احزاب طبقه کارگر وضعیت متفاوت تاریخی و سیر دیگرگونه ای را پشت سر گذارده اند. سیستم های سیاسی متفاوت این کشورها نیز غیر قابل قیاس با رژیم های دیکتاتوری از این دست است. در ایران و کشورهایی نظیر آن، طبقه کارگر هرگز در فضایی حتی نیمه دموکراتیک، داشتن تشکل های صنفی و سیاسی خود را به طور همزمان تجربه نکرده است.
این وضعیت در مورد جنبش زنان که نسبت به جنبش دانشجویی و جنبش کارگری اخیر تر است نیز صادق است. مع الوصف، همه این جنبش ها راه خود را در پیچ و خم های دیکتاتوری های وقت جسته اند و آرام پیش رفته اند. گاه دستاورهای دموکراتیکی داشته اند که نا پایدار بوده و بعد از چندی از کف داده اند، گاه در یک بزنگاه سیاسی، از فضای نیمه باز و مغشوش استفاده کرده اند و به سمت متشکل شدن قدم برداشته اند، اما این ها هیچ یک کافی نبوده و توسط رژیم های دیکتاتوری پهلوی و به ویژه سرمایه داری اسلامی سرکوب شده اند.
شرایط بحرانی یک سال اخیر، فرصت مغتنمی برای رشد این تشکل ها، و به ویژه تشکل های طبقاتی کارگران بود، که متاسفانه علاوه بر سرکوب سازمان یافته رژیم زخم خورده، نا آمادگی چپ و به ویژه جناح چپ و رادیکال جنبش کارگری در یک سطح عمومی و کلی، موجب گردید چندان که باید و شاید با وجود حجم عظیم اعتراضات و اعتصابات کارگری، به مساله تشکل یابی کارگران دامن زده نشود؛ گرچه به یاری بخش سوسیالیست و هشیار جنبش کارگری ما تجربه اول ماه مه و به زانو درآوردن لیبرال رفرمیست ها را نیز تجربه کردیم، و یا تلاش کمیته های کارگران سوسیالیست که سعی در پیوند زدن مبارزات کارگران به جنبش جاری مردمی داشتند، اما برآیند عملکرد جناح چپ جنبش کارگری با پتانسیل ها تطابق نداشت. تاثیرات مستقیم چپ غیرکارگری در این طرز تلقی ها به وضوح موثر بود. تا جایی که بخشی از این چپ بی توجه به طبقه کارگر، به صورت زائده جنبشی بی شکل درآمد که خواسته ها و مطالباتش هنوز پالوده نشده بود و از شوق انقلابی که هنوز فعلیتی نداشت برای کسب قدرت سیاسی خیز برداشت، و از آن طرف هم، بخش سکتاریست چپ غیرکارگری، با بلاموضوعیت اعلام کردن جنبش مردمی، به بهانه های واهی "نبودن طبقه کارگر در آن و غیر کارگری بودن مطالبات"، نمایندگی پیوریتانیسم و منزه طلبی افراطی در چپ غیر کارگری بود، که درکی از یک استراتژی سوسیالیستی برای به عرصه کشاندن طبقه کارگر ندارد و به وضوح آن روی سکّه سیاست چپ لیبرال- رفرمیست (توده و اکثریت) و درک عقب مانده شان از بحران سیاسی جاری بودند که این بحران را ساختاری نمی بیند و صرفا آن را به جدال و بازی قدرت جناح های رژیم سرمایه داری اسلامی تقلیل می دهد و سوال این جاست که اگر طبقه کارگر متشکل و با خواسته های روشن طبقاتی در میدان بود، پس نقش تاریخی احزاب و سازمان های سیاسی که ادعای ارگانیک طبقه کارگر بودن دارند، چه بود؟!؟
در آخر این نکته را تصریح می کنم که شرایط ویژه اقتصادی و گره خوردگی آن با یک بحران سیاسی جدی که سرمایه داری اسلامی را بیش از یک سال است عمیقا به چالش گرفته، ظرفیت های جدیدی را برای مبارزه علیه این سیستم و برای تشکل یابی و سازمان پیدا کردن نیروهای اجتماعی اعم از دانشجویان، زنان و به ویژه کارگران و زحمتکشان خواهد گشود و تعیین مختصات دقیق چنین شرایطی در متن تحولات آتی که به سرعت به سمت ما هجوم می آورد، روشن خواهد گردید.
4- مبارزه طبقاتی: با تشکر از شما رفیق ، اگر نکاتی دیگری که بنظر شما ضروری اند، و بیان آن لازمند، بفرمایید.
از شما تشکر می کنم که محور مباحثات مندرج در نشریه تان را همانطور که از نام آن پیداست به مبارزه طبقاتی و موضوعات حول آن اختصاص داده اید. دامن زدن به این گفتگوها و پیش کشیدن چنین مسائلی به قطب بندی گرایشات مختلف چپ نیز کمک می کند و عملا به تقویت چپ کارگری در جنبش کمونیستی یاری می رساند. از فرصتی که در اختیار من نیز قرار دادید سپاس گزارم. به امید پیروزی و روزهایی روشن.
با تشکر از شرکت شما در این مصاحبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر