چهره های سیاه
زبان های سپید
رایحه آب دریا
با ریشخند طعنه می زند:
مرا بنوش!
آه سومالی!
مرا ببخش که نتوانستم آنجا پیش تو باشم
آخر آن دم که تو داشتی تلاش می کردی دخترت را عادت بدهی
که شاش خود را بنوشد
یک خواننده مُرد! (1)
آن دَم که کودکان تو داشتند از درخت زندگی سقوط می کردند
حجمی از میوه های فاسد به اقصی نقاط پراکنده شدند
و تعدادی کودک سپیدپوست تر به ضرب گلوله کشته شدند (2)
آه سومالی!
تنها اگر زیبایی تو چنین سیاه نبود
تنها اگر تو
غزّه بودی
یا لیبی
یا بحرین
یا مصر
یا نروژ
یا انگلیس
یا ژاپن
یا امریکا
یا کره ماه
من تو را در شعری می سرودم...
تنها اگر تو
نفت داشتی
یا خشخاش
یا درخت های الواری
یا کائوچو
یا طلا
یا مردمانی با پوست های سپید
من تو را در شعری می سرودم...
آه سومالی!
تنها اگر زیبایی تو چنین سیاه نبود…
جهان به تماشای مرگ تدریجی تو خو گرفته است
از زمانی که من بچه بودم
سومالی، هم معنی رنج بود
"افریقایی" به معنی فلاکت بود
جدال [مرگ و زندگیِ] یک افریقایی فرقی نداشت
با شنای یک ماهی
با پارس کردن یک سگ
سومالی به معنی قحطی و گرسنگی است...
جادوی شعرهایت را فراموش کن
یا
درخشندگی فرشتگانی که از سرزمین تو مانند هزار ماه درخشان طلوع می کنند
فراموش کن زیبایی سواحل خود را
یا
زیبایی حداعلای کفل زنان ات را
سومالی!
تنها اگر جامه همانندیِ با حوا را
چونان کفَنی پر زرق و برق
نپوشیده بودی
ما تو را هم چون گناه خویش نمی نگریستیم
و نگاه های خیره مان را بر می گرداندیم
به شرمساری...
چهره های ما را به سوی خویش برگردان
و سرزنشمان کن
اگرنبود اندک نشانه های این جهانی در تو
به ما یاد آور نمی شود
فقدان جهان رویاییِ ما را...
شاید آن وقت ما تو را در شعرهایمان بسراییم...
آه سومالی!
تنها اگر زیبایی تو چنین سیاه نبود...
_________________________
امیر سلیمان/ 28 جولای 2011
پانوشت:
1- اشاره به مرگ امی واینهاوس، خواننده انگلیسی
2- اشاره به کشتار اخیر نوجوانان و جوانان در حمله تروریستی راسیست نروژی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر