آیا پرولتاریا در عصر سرمایه داری متاخر می تواند هم چنان سوژه رهایی بخش و عامل تحولات بنیادین باشد؟
آن چه که پیش تر آمد، در واقع توضیح مبنای نظری متودولوژی است که با رویکردی رادیکال، فراروی از کاپیتالیسم را حتی در عصر سرمایه داری متاخر کماکان دنبال می کند و بر آن است که با تبیین ویژگی های ماهوی سوژه و ساختار زمینه پراتیک این سوژه، این مساله را توضیح دهد که مولفه های عاملیت سوژه پرولتاریا چنان که مارکس به دقت تشریح کرده است در عصر سرمایه داری متاخر کماکان معتبر و قابل ارجاع و استناد است و علی رغم روند پیچیده شدن نظام سرمایه داری، ویژگی های ساختاری و مقوّم این سیستم کماکان بر دو پایه اصلی تر بهره کشی از پرولتاریا و بحران های متناوب درون این سیستم استوار است. لذا ضروری است که بر اعتبار سوژه بودن پرولتاریا در عصر سرمایه داری متاخر تاکید شده و مبنای این اعتبار توضیح داده شود.
نگارنده با نقد برخی ادعاها مبنی بر به حاشیه رانده شدن پرولتاریا و فرعی شدن نقش جنبش طبقه کارگر(به ویژه در غرب) و ضرورت سرمایه گذاری بر سوژگی های جدیدی که تحت عنوان «جنبش های اجتماعی جدید» فرمول بندی می شود، این ادعا را مردود دانسته و با توجه به این که سرمایه داری متاخر، واجد همان خصلت ها و شاخص هایی است که از ابتدای زایش اش، حامل آنها بوده است و هیچ گونه تفاوت کیفی در کلیت این سیستم و نیز استحاله ای در هستی سوژه پرولتاریا رخ نداده است که فرعی شدن و یا کاهش اهمیت پرولتاریا را در پی داشته باشد، کماکان بر اهمیت رهبری مبارزات علیه سرمایه داری توسط پرولتاریا تاکید می نماید.
******