یک طبقه و دو استراتژی
در روزهای اخیر، اخبار متعددی پیرامون سندیکای شرکت واحد در سایت های خبری مختلف درج گردید که مجموعا بهانه ای برای بازپرداختن به تجربه سندیکای شرکت واحد و نقب زدن به مسیر جنبش کارگری، به عنوان یکی از مهم ترین تجربیات در جریان مبارزات جنبش کارگری پیش رونده ایران طی سال های گذشته گردید. این اخبار از یک سو در ادامه روند تجربه با اهمیت و کلیدی سندیکای شرکت واحد، به مثابه شواهدی بر تداوم این حرکت علی رغم زندانی بودن دو تن از شاخص ترین چهره های این سندیکا، منصور اسالو و ابراهیم مددی، قابل تامل است و از سوی دیگر در آستانه یک سالگی جنبش آزادی خواهانه مردم و پس از رخداد مراسم های روزجهانی کارگر امسال و ایجاد فضای رعب به مثابه اقدامی پیشگیرانه با سرکوب فعالین کارگری معنا می یابد.
بر طبق اخبار رسیده چهارشنبه 19 خرداد ماه، چهار نفر از مامورین امنیتی با وارد شدن به منزل سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای شرکت واحد، در مقابل چشمان اعضای خانواده اش بر دست های وی دستبند زده و سپس به مدت سه ساعت منزل ایشان را مورد تفتیش قرار دادند و با جمع آوری وسایل شخصی و کِیس کامپیوتر و وارد کردن اتهامات واهی، وی را حدود ساعت 12 ظهر از منزل اش به نقطه نامعلومی منتقل کردند. بازداشت سعید ترابیان در حالی صورت گرفته است که وی پس از چهار سال بلاتکلیفی و تحمل مشقات فراوان، حدود چهار ماه بود که بر سر کار بازگشته بود.
هم چنین امير قانعی فعال کارگری روز سه شنبه به دستور کميته انظباطی شرکت اتوبوسرانی تهران از کار تعليق گرديد. وی از جمله رانندگانی است که دارای بيش از 15 سال سابقه کار است و در خط 2 اتوبوسهای تند رو معروف به بی. آر . تی مشغول به کار بوده است. حدود يک ماه پيش به کميته انضباطی احضار گردید و به اتهام واهی تحريک کارگران مورد بازخواست قرار گرفت. روز دوشنبه 17 خرداد ماه به او اطلاع داده شد که از کار تعليق شده است و صبح روز سه شنبه 18 خرداد ماه از ادامه کار او ممانعت به عمل آمد. امیر قانعی در جريان اعتصابات کارگران شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه در سال 1384 دستگير شده بود و 10 روز در زندان اوين در بازداشت به سر برد و بيش از 6 ماه بدون داشتن حقوق و مزايا از کار خود تعليق گشت، اما پس از یک پروسه حقوقی طولانی موفق شده بود به کار بازگردد که نهایتا تعلیق از کار وی قطعیت یافت.
بر اساس خبری دیگر منصور اسالو رئيس هيئت مديره سنديکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه که جهت افزایش فشار بر فعالین کارگری برای مدتی به بند 5 معروف به بند متادون منتقل شده بود، در اثر فشارهای بين المللی به بند 3 معروف به بند کارگری زندان گوهردشت کرج برگردانده شد.
خبر بسیار مهم دیگری حاکی از آن بود که رانندگان اتوبوس های تندرو معروف به (بی.آر. تی) خط 1 از ساعت 05:00 صبح چهارشنبه 19خرداد ماه با امتناع از بيرون بردن اتوبوس ها دست به اعتصاب زدند. اين اعتصاب در توقفگاه آزادی که معمولا اتوبوسهای بی. آر .تی خط 1 در آن پارک می نمایند صورت گرفت. رانندگان در اعتراض به اصلاحيه ساعت کاری دست به این اعتصاب زدند و پس از گذشت حدود 20 دقيقه از اعتصاب رانندگان تندرو شرکت اتوبوس رانی تهران به رانندگان اعلام گردید که اصلاحيۀ ساعت کارمنتفی شده است و از رانندگان خواسته شد با همان ساعت کار قبلی به کار خود ادامه دهند.
با پایان اعتصاب، رانندگان هنگام خروج از توقفگاه يک صدا فرياد آزادی منصور اسالو رئيس سنديکای کارگران شرکت واحد را سر دادند و خواستار آزادی بی قيد و شرط او شدند.
***********
بازخوانی تجربه بازگشایی سندیکای واحد با پشت سر نهادن دوره های فعالیت مختلف و به اعتبار نسبت آن با عناصری در داخل و خارج جنبش کارگری، حامل اهمیت دو پهلویی است.
از یک سو در نسبت خود با رژیم و سرکوب گری آن، در دور جدید مبارزات سازمان یافته کارگران ایران پس از انقلاب 57 و انحلال شوراها و مجموعه تشکل های کارگری با شروع ترمیدور در سال 60، و پس از برگزاری اول ماه مه سقز و حوادث متعاقب آن از جمله تشکیل کمیته های کارگری عمدتا متشکل از فعالین کارگری، این عملا اولین تجربه منسجم، علنی و پیگیرانه برای ایجاد تشکل کارگری توسط خود کارگران، مستقل از دولت و دیگر کارفرمایان، و مستقل از نهادهای ضد کارگری چون شوراهای اسلامی و خانه کارگر بوده است که کماکان با مقاومت چهره های شاخص آن در زندان ادامه دارد. نفس ایجاد این تشکّل و نحوه تشکیل سندیکای واحد و برگزاری مجمع عمومی آن در استادیوم 12هزار نفری آزادی که حضور حداکثری کارگران شرکت واحد را میسر نمود، خود دستاورد شگرفی در مسیر تشکل یابی کارگران و تحمیل تشکل های علنی و مستقل کارگران به کلیت بورژوازی ایران، آن هم در متن اختناق و در فضایی به غایت بسته بود.
از سوی دیگر این تجربه در مسیر رشد خود، با چالش هایی در درون جنبش کارگری و در نسبت خود با دو جناح راست و چپ جنبش کارگری مواجه بوده است که به بحث هایی حول سه جانبه گرایی، مسائل مالی جنبش کارگری، اشکال تشکل یابی طبقه کارگر و... انجامیده و قطب بندی موجود در جنبش کارگری را طبعا به درون سندیکای واحد نیز بسط داده است.
تشکل یابی کلیدی ترین ابزار و اصلی ترین هدف جنبش پیشرو کارگری در دور جدید مبارزات کارگران از چند سال گذشته به این سو و به ویژه در یک سال گذشته (با توجه به شرایط سیاسی ویژه) بوده است. اما چگونگی متشکل شدن کارگران نیز موضوع بسیار مهمی است که باب آن در هر مقطع زمانی به روی فعالین کارگری گشوده است. طبیعتا شرایط ویژه نظیر دوره های انقلابی، یا شرایطی نظیر سرکوب و خفقان که به مثابه پس زمینه تحرکات جنبش کارگری ایران همواره حضور داشته و دارد، نوع متشکل شدن را متفاوت خواهد نمود و البته در بسیاری از مقاطع نیز اقسام گوناگون سازماندهی و متشکل شدن نه تنها تناقضی با منافع جنبش طبقه کارگر ندارد، بلکه در راستای آن قرار می گیرد.
اما رفرمیست ها در جنبش کارگری همواره کوشیده اند که مبارزه طبقاتی را به مبارزه ای برای احقاق مطالبات دموکراتیک و جدالی مدنی فرو کاهند و از این جهت است که سعی می کنند مبارزه برای سندیکا و مبارزه سندیکایی را به محور مباحثات درون جنبش کارگری بدل کنند و شکل خاصی از تشکل یابی طبقه کارگر را به عنوان ایدئال و الگوی ازلی و ابدی مبارزات طبقه کارگر تحمیل و تبلیغ کنند.
البته نیازی به گفتن نیست که آزادی هاى اجتماعی و دموکراتيک براى طبقه کارگر و کل جامعه تا چه حد حائز اهمیت است. اما آزادی هاى دموکراتيک تنها هنگامی ماندگار و واقعی است که طبقه کارگر با اتکاء به نيروى طبقاتی خود بتواند در مقابل استثمار وحشيانه و سودآورى سرمايه بایستد و در جهت الغاء مناسبات سرمايهدارى گام های محکم بردارد. لذا سندیکالیست ها در بهترین حالت سوسیال دموکرات های مهربانی هستند که تنور رفرمیسم را در درون جنبش کارگری گرم می کنند.
سخن گفتن از تشکل های مستقل کارگری با پنهان داشتن این حقیقت که «سندیکا اساسا نمی تواند فراتر از چارچوب های نظام سرمایه حرکت کند»، و با تبلیغ این سیاست که تنها امکان موجود در شرایط کنونی سندیکا می باشد، چیزی مگر رفرمیسم خزنده به درون جنبش کارگری نیست.
شکی نیست که سندیکا ضرورتی در مسیر متشکل شدن کارگران و گامی مهم در پیشبرد مبارزات طبقاتی است، اما هرگز به هدفی در خود و در خدمت سرمایه تبدیل نمی شود. سندیکا صرفا سازمان کارگران در بطن جامعه مدنی نیست و نمی بایست به هم دستی مشفق برای سرمایه سالاران تبدیل گردد. (سندیکا و سندیکالیسم را می توان با رفرم و رفرمیسم برابر نهاد تا این تقابل سازی بهتر درک شود.)
بنابراین شاید بتوان گفت که طرد استراتژی سوسیالیستی( به بهانه مبارزه با استبداد) از جانب رفرمیست ها است که سندیکا را از محملی برای مبارزه طبقاتی به بستری برای آشتی طبقاتی بدل نموده و فضا را برای تضعیف و سرکوب تمام گرایشات کارگری می گشاید، وگرنه سندیکا به خودی خود حامل درک رفرمیستی از مبارزات کارگران نیست و ای بسا که در شرایط مقتضی بسیار هم رادیکال عمل نماید.
ظاهرا شرایط سیاسی پیچیده کنونی، مبارزه طبقاتی را در لفافه قرار داده و بعضا میدان دید برخی فعالین جنبش کارگری را تنگ نموده است. بورژوازی وامانده در اپوزسیون، علی رغم مخاطراتی که منافع طبقاتی اش را به جدّ تهدید می نمود، پای میز قمار روزجهانی کارگر نشست، تبعات آن را پذیرفت و اکنون سعی می کند در مقطع نوین کنونی (پس از اول ماه مه متفاوت امسال) بازو های اجرایی سیاست های خود در جنبش کارگری را تقویت نماید. مجال پرداختن به این موضوع در این نوشته نیست اما، مختصرا می توان تنها اشاره ای به تحرکات قدیم و جدید رفرمیست ها برای دخالت از طریق نهادهای بین المللی چون سازمان جهانی کار، سولیداریتی سنتر، نفوذ سازمان یافته برای تزریق منابع مالی معین به جنبش کارگری برای در دست گرفتن نبض آن و اخیرا تلاش برای ایجاد شوراهای کارگری سبز و حقنه کردن استراتژ|ی های لیبرالی خود به این جنبش اشاره نمود که در نوشته های بعدی مفصلا بر آن ها تمرکز خواهیم نمود. بنابراین تجربه سندیکای شرکت واحد، مجموعه ای از نکات کلیدی را به جنبش طبقه کارگر عرضه می کند که عملا راه را پیش چشمان طبقه کارگر می گشاید و چنانچه طبقه کارگر با دیدگانی باز بدان بنگرد، حداقل مخاطرات و حداکثر منافع طبقاتی اش از قِبل آن تضمین می گردد. جنبش کارگری، چنانچه منافع طبقاتی خود را به درستی شناسایی کند، هرگز میان دو استراتژی تا بدین حد متناقض سرگردان نشده و نسبت به قطب استثمار کننده و صاحب سرمایه، به ویژه در گره گاه های تاریخی دچار شبهه نمی شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر