وسوسه نوشتن در باره شانزده آذر امسال، تلخ و گزنده است؛ آوار مرور چندين سال پياپی شانزده آذر سرخ که دستاورد پيشروی مستقل ترين، مترقی ترين و متعهد ترين بخش از بدنه جنبش دانشجويی بود، امسال در فضايی بر سر ها فروريخت که نوچگان بخش هايی از حاکميت، در قامت دفتر تحکيم وحدت (در راستای تسهيم قدرت) و نومحافظه کاران نورسِ وطنی، يگانه ميدان دار برگزاری آکسيون روز دانشجو بودند(البته پس از اخذ جواز و کسب تکليف از مقامات امنيتی مربوطه که چند و چون و چارچوب بندی برنامه را پيشتر به سمع و نظر بانيان مراسم رسانده بودند). اينکه چه وظيفه خطيری بر دوش شاخه های دانشجويی احزابی چون کارگزاران سازندگی يا مشارکت در سال تحصيلی پيش رو،که اتفاقا قرين انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۸است، نهاده شده و تشکّل واپس گرای انجمن اسلامی (به ويژه در تهران و شهرهای مرکزی) با تامين بودجه از سوی احزاب نامبرده، چه کارکردی را در بستر حاّد- وابستگی علنی به حاکميت به نمايش خواهند گذارد، مباحثی است که مکرّرا بدان پرداخته شده و طرح ديگر باره آن، در اين نوشتار نمی گنجد، و اشاره ای گذرا به آن، تنها بر ضرورت ايجاد تشکل مستقل و پيشرو دانشجويی صحّه می نهد که دستاوردی است دموکراتيک و تاريخاَ به طلايه داری پيشروترين نيروی تاکنون موجود در دانشگاه، يعنی چپ دانشجويی تحقّق پذير بوده است.