شاید بتوان گفت که بارز ترین ویژگی سینمای اصغر فرهادی،این است که سینمای او چندان شباهتی با سینمای متعارف ایران، چه جشنواره و چه غیر آن ندارد و در مفهوم خاصّ کلمه "غربی" است. روایت های ساده داستان، تکنیک های فیلمبرداری، دیالوگ ها، میزانسن های درخشان در لوکیشن های بسته، بُرشی که در زمان زده می شود و دقّت ویژه فرهادی به جزئیات و توانایی وی در گرفتن بازی از بازیگران از ویژگی های بارز فیلم "جدایی نادر از سیمین" است که مانند دو فیلم دیگر فرهادی، زمینه متفاوت شدن سبک فرهادی در سینمای ایران را فراهم کرده است. بی شک سینمای فرهادی قدرتمند است و قادر است مخاطب را وارد زمین بازی خودش کند؛ اما آنچه که در این یادداشت مورد نظر نگارنده است، اشاره ای کوتاه به ساختار داستان یک جدایی، و نحوه مواجهه فرهادی با حقیقت –واقعیت است.
۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه
یادداشت هایی در باره اجبارِ سرمایه دارانه | سروده ای از جان هینز شاعر امریکایی | برگردان:پ.ن
I.
"همه چیز به همه چیز ربط دارد"
چنین است که ارّه قوّه مجریه به حرکت در می آید
و ریشه تمام پیشرفت ها را
به دو نیم می کند:
ریسمان تو ریسمان من است،
وقتی که من آن را به هر سمتی که دلم می خواهد می کشم.
۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه
Occupy Song, سرود اشغال کنید !
دو تن از فعالان جنبش "وال استریت را اشغال کنید!" به نام های گرت جان و استیو بریکس این ترانه را ساخته اند و به همه معترضان و مبارزان علیه وضعیت موجود تقدیم کرده اند. من نیز این کلیپ را به تمام متحدان طبقاتی جنبش "وال استریت را اشغال کنید" و همه مبارزان علیه سرمایه داری تقدیم می کنم
۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه
[نا] خوش آن دم وان غرور خواب نوشين | نقدی بر جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان «امپریالیسم»، نوشته نوشین احمدی خراسانی | پریسا نصرآبادی
قانون باندهای جنایتکار را می دانم، و عموماً
می دانم با آدمخوارها چگونه رفتار کنم.
آمده بودند مرا بخورند.
اینجا، فرهنگ، شوالیه سرگردان بهتری نداشت...
(برتولت برشت-الفبای جنگ)
در یکی دو هفته اخیر نقدهای قابل توجهّی از سوی دوستانی چون بابک پاکزاد و خسرو صادقی بروجنی و دیگران نسبت به رهنمود های سیاسی اخیر نوشین احمدی خراسانی ایراد شده است، و نگارنده نیز تلاش نموده ام تا در ادامه مباحث نامبرده نکاتی را مدوّن نمایم که ذیلاً بدان می پردازم.
گرچه نوشین احمدی می تواند به سادگی مدعّی شود که یادداشتی کوتاه در باب گشودن امکان هایی به روی جنبش زنان نگاشته است، اما در همین ابتدای نوشته باید این نکته را ذکر کنم که اتفاقاً اهمیت نوشته ایشان در این است که صرفاً جنبش زنان را خطاب قرار نداده اند، بلکه با بهره بردن از موقعیت خود به عنوان یکی از چهره های مطرح جنبش زنان در سال های اخیر، رو به مجموعه ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی و در گستره ای وسیع تر و فراتر از جنبش زنان سخن گفته و ادعاهای گزافی را طرح نموده است که مبتنی بر پیش فرض هایی بدیهی انگاشته شده است که البته ابداً چنین نیست! و این دقیقاً نقطه ضعف اساسی نوشته ایشان است که چنین سهل انگارانه با مفاهیم و احکام سیاسی مواجه گشته اند و همین امر، نوشته ایشان را از سطح بَدَوی ترین استاندارد های یک نقد یا طرح سیاسی نیز تنزّل می دهد.
۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه
۱۳۹۰ شهریور ۱, سهشنبه
Pornography in Iran | Parisa Nasrabadi
این مقاله برای نشریه ویووپوینت تهیه شده است.
“Pornography is the theory, rape is the practice” means that pornography causes rape and other violence against women. That's why I can get closer to this approach. Radical feminists believe that violent pornography is more than symbolic, since there are real victims used and abused by the makers of pornography
"The “ecstasy” of objects is their great proliferation and expansion; ecstasy as going outside of or beyond oneself: the beautiful as more beautiful than beautiful in fashion, the real more real than the real in television, sex more sexual than sex in pornography…". Jean Baudrillard
Introduction
In an overview we can consider that nothing's changed in the contemporary world culture compared with Ancient times about the essence of obscenity which is crystallized in the best way in pornography. The word Pornography, derived from the ancient Greek porne and graphos, means ‘Writing about whores’. Porne means ‘whore’, specifically and exclusively the lowest class of whores, which in ancient Greece was the brothel slut available to all male citizens. Although nowadays porn industry involves both sexual exploitation of males and females, yet women are still under a double oppression.
It is quite obvious that the word has not changed its meaning and the genre is not misnamed. The only change in the meaning of the word is in respect of its second part, graphos: now there are cameras—there is still pornography, film, video…. (1)
۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه
لن نرکع
فإن مرت جحافلكم
وإن زخت قنابلكم
وإن ضاقت زنازنكم
فلن نمشي على أربع
ولن نركع
فمن جرحي شموس الأرض يا جلادناتسطع
ومن ألمي ورود الأرض يا سيافنا تطلع
فإن تحرق وإن تشنق
وإن تبتر وإن تقطع
فلن نركع...
* ترجمه این شعر چنین از دستم برآمد، و به راستی که سوری ها به تمامی وصف الحال این شعرند:
هرگز زانو نمی زنیم!
اگر انبوهی از شما را قتل عام کردند
و اگر بر سرتان خوشه های بمب باریدند
و اگر شرحه شرحه تان کردند
اما هرگز به دست و پا نمی افتیم
و زانو نمی زنیم
ای جلّاد! خورشید از زخم های من است که می تابد
و ای دژخیم! تمام گل های سرخ روی زمین از دردهای من می شکفد
پس اگر بسوزانی و حلق آویزمان کنی
و اگر مثله و قطعه قطعه مان کنی
ما هرگز زانو نمی زنیم....
______________________
پ.ن/ 12 آگوست 2011
۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه
۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه
برگردان سه قطعه شعر از اتو رنه کاستلو
این اشعار از اتو رنه کاستیلو، شاعر انقلابی گواتمالایی است، که در سال 1938 زاده شد و در سال 1954 پس از کودتای انتخاباتی هدایت شده توسط سرویس های امنیتی-اطلاعاتی برای به قدرت رساندن دیکتاتور یاکوبو آربنز از گواتمالا به تبعید رفت. وی در سال 1966 دوباره به گواتمالا بازگشت و به نیروهای مسلّح انقلابی پیوست و به عنوان مسئول آموزش و پروپاگاندا خدمت نمود. وی پس از یک عملیات چندین ماهه، توسط نیروهای حکومت کودتا دستگیر شد و در کنار رفقای همرزم دیگرش، پس از شکنجه های بسیار، به شهادت رسید.
*برگردان این سه قطعه در سنگینی و تلخی این روزها، تقدیم می شود به دو حلقه از زنجیره مقاومتمان در بند، رفقای همیشه پایدارم...
*****************************************
خشنودی
زیباترین چیزها
برای آنان که همه زندگی شان را جنگیده اند
این است که به هنگامه رسیدن به آخرِکار بگویند:
ما به مردمان و به زندگی باور داشتیم
و زندگی و مردمان
هرگز رویمان را زمین نخواهند گذاشت
و نا امیدمان نخواهند کرد...
تنها در این راه است که مرد، مرد می شود
و زن، زن می شود،
جنگیدن به روزها و شب ها
برای مردمان، و برای زندگی....
و آن دم که هستی آنان به آخر می رسد
مردمان ژرف ترین رودهایشان را می گشایند
و آنان برای همیشه در آن جاودانه می شوند
و آنان آتشی در دوردست می شوند،
و قلبی می شوند که می زید و می آفریند....
زیباترین چیزها
برای آنان که تمام زندگی شان را جنگیده اند
این است که به هنگامه رسیدن به آخرِکار بگویند:
ما به مردمان و به زندگی باور داشتیم
و زندگی و مردمان
هرگز رویمان را زمین نخواهند گذاشت
و نا امیدمان نخواهند کرد...
********************************
پیشاپیش همه معیارها، فردا!
و آن دم که حکایتِ شوقناکِ روزگار ما
فاش شد
آنان که هنوز باید زاده می شدند،
خود را آشکاره کردند
با چهره هایی بخشنده:
"ما پیش خواهیم آمد!"
آن ها که بیش از همه، رنجِ روزگار را برده اند.
و آن گاه
زمانه شما فرا رسید!
که از آن رنج بسیار برده اید.
لیکن دوست داشتن این جهان زیباست،
با چشم هایی
که هنوز
زاده نشده اند.
و با شکوه است
که شما فاتحان و پیروزمندان
خویشتن را بشناسید!
آن دم که گرداگردتان
سراسر سرماست
سراسر تاریکی است....
**************************************
روشنفکران سیاست گریز
روزی
روشنفکران سیاست گریز سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان
استنطاق خواهند شد.
مردمان از آنان خواهند پرسید:
"شما چه کردید
آن دم که خلق تان خاموش می شد
آرام آرام
چونان شعله کوچکی
نحیف و در تنهایی...."
هیچ کس از آنان نخواهید پرسید
درباره البسه و بزک هایشان
و قیلوله های بلندشان
پس از صرف ظهرانه..
هیچ کس دوست ندارد بداند
در باب سلحشوری های سترونشان
با "انگاره هیچ"!
برای هیچ کس اندک اهمیتی ندارد
دانش والای شان در باب امور مالی
از ایشان
درباره اسطوره شناسی یونان پرسیده نخواهد شد
یا از احساس انزجار از خودشان
آن دم که کسی در میانشان
آغاز به مردن می کند
مرگی جبونانه.
از آنان ابدا پرسیده نمی شود
درباره توجیهات پوچشان
در سایه ای سراسر دروغ ...
آن زمان
مردمان ساده پیش می آیند،
آنان که در شعر ها و کتاب های روشنفکران سیاست گریز
هیچ جایی ندارند،
اما به هنگام توزیع روزانه نان و شیر روشنفکران
تورتیلا و تخم مرغ های آنان، حضور دارند
آنان که اتوموبیل های روشنفکران را می رانند،
آنان که از سگ ها و باغ هایشان نگهداری می کنند
و برایشان کار می کنند
و از ایشان می پرسند:
"شمایان چه کردید آن دم که بی چیزان
رنج می بردند
و طراوت و زندگی شان
می سوخت ؟"
روشنفکران سیاست گریز کشور کوچک من!
شمارا یارای پاسخ دادن نخواهد بود!
لاشه خوار سکوت
امعاء و احشایتان را خواهد بلعید.
نکبت و بدبختی تان
در ضمیرتان فرومی رود
و شما در شرمساری و ننگ،
خاموش و گنگ خواهید ماند....
گزارشی از جلسات نشست با یکی از فعالین جنبش زاپاتیستی در سه پرده فرانکفورت ۲۱ و ۲۲ می ۲۰۱۱
به جای مقدمّه:
به این روزها نگاه نکنید که شور انقلابی در رگ و پی جهان وازده و بی روح از هجمه سرمایه داری عریان و درّنده پیچیده است! اگر می خواهید تجربه زاپاتیست ها را عمیقاً فهم کنید، شادمانگی این روزها از زنجیره انقلابات خاورمیانه و شمال افریقا، تا تسخیر میدان ها در قلب اروپا را به فراموشی بسپارید! اندکی برگردید به عقب...کمی عقب تر...به دورانی که از وحشت هجوم نئولیبرالیسم تا چشم کار می کرد تباهی بود و سیاهی، و به دیوارهایی که فروریخته بود بیندیشید و امیدهایی که زیر آن همه آوار رفته بود...صدای زاپاتیست ها را باید از دوران بشنوید! ا زآن تنگنای تاریخی، صدایشان با یادآورد آن روزهای تاریک دلنشین تر می شود...آن وقت صدای از هم گسیختن زنجیره هایشان، در اوج قدّاره بندی سرمایه داری هار درعصر پایان تاریخ، نوای شورمند آغاز دوباره تاریخ می شود... نباید آن بُرش از تاریخ را فراموش کنیم، که چگونه موجی از بربرّیت، امیدهایمان را خاکستر کرد! یک لحظه شعف بازگشت انقلاب ها و دمیدن خون امید به رگ های فرودستان را کناربگذارید، عظمت دو دهه مبارزه – مقاومت در نحس ترین دهه قرن بیستم را درخواهید یافت. مقاومتی که هنوز زنده است، جاری است، امید می دهد و همپای دیگر هم زنجیران در ارتشی جهانی با هدف رهایی برای ساختن خیز برداشته است....
۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه
به بهانه عزیمت نابهنگام "بهزاد کاظمی"، که ای کاش گزیری بود...
به دیدن مزاروش نمی روم...دیدن اش بدون تو دیگر لطف مضاعفی ندارد....این هم قراری بود که پیش از موعد، منقضی شد...
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سهشنبه
بیانیه فعالین مستقل اتحادیه های کارگری قاهره، 19 فوریه2011 | برگردان:پریسا نصرآبادی
انقلاب، آزادی، عدالت اجتماعی!
خواست ها و مطالبات کارگران در انقلاب مصر
قهرمانان انقلاب 25 ژانویه! ما کارگران و فعالین اتحادیه های کارگری از واحدهای تولیدی-صنعتی- خدماتی مختلف، که اعتصابات، اشغال کارخانجات و تصرف واحدهای کاری و تظاهرات های مختلف صدها هزار تن از کارگران، طی دوره (انقلابی) اخیر در سرتاسر مصر در آنها به چشم خورده، چنین تصور می کنیم که این حق مسلم همه ما و به جاست که خواسته های کارگران اعتصابی را با هم متحد و متفّق کنیم، خواست هایی که می تواند بخش جدایی ناپذیری از اهداف "انقلاب" ما باشد که مردم مصر آن را محقق کرده اند و شهدا خونشان را به پای آن ریخته اند.
ما برنامه ای را به شما ارائه می کنیم که خواسته های کنونی ما را به منظور تاکید مجدد بر جنبه های اجتماعی این انقلاب و برای جلوگیری از دور شدن از پایگاه آن که باید ذینفع این انقلاب باشند، گرد هم می آورد.
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
اهمیت سیاسی رزا لوگزامبورگ چه نیست؟علیه یک جعل بزرگ تاریخی | پریسا نصرآبادی
از طنزهای تاریخ، انطباق موضع استالین و پیروان او، و مواضع گرایش روشنی از چپ ضد حزب و آنتی لنین، درباره "رزا لوگزامبورگ و مشی مبارزاتی وی" است که مشخصا ملغمه ای از خطوط رفرمیستی را پیش می برند.
دسته اول انتقادات خود را به مثابه اتهاماتی علیه لوگزامبورگ طرح کرده و چنین بیان می کنند که لوگزامبورگ "خودانگیخته گرا"بوده است و تنها در پی مبارزات خود به خودی کارگران روان می شد و نقش سازمان سوسیالیستی را در رهبری طبقه کارگر درنمی یافت.
دسته دوم، شامل کسانی است که دقیقا اتهامات وارده از سوی دسته نخست را، نقطه قوّت و امتیاز رزا لوگزامبورگ تلقی می کنند، و صرفا از باب توجیه کردن حملات خود به بلشویسم و ردّ اهمیت سازمان سیاسی طبقه کارگر، برخی نقدهای رزالوگزامبورگ را بی توجه به پس زمینه طرح انتقادات وی و بی آن که اراده ای برای فهم حقانّیت نقدها و پاسخ های آن وجود داشته باشد، به بیرقی بدل کرده اند که لشکر سربازهای کاغذی علیه وضعیت موجود آن را برافراشته اند و بدان می بالند.
طنز تلخ تاریخ است که لوگزامبورگی که همه عمر را به نبرد تئوریک و پراتیک با رفرمیست ها در متن مبارزه طبقاتی سپری کرد و در تمامی مراحل ضربانش با مبارزات همه جانبه طبقه کارگر علیه بورژوازی و امپریالیسم می تپید ، اکنون در یک نماد سازی ایدئولوژیک بورژوایی، بدل به سمبلی برای چپ رفرمیست، غیر کارگری و ضد تشکیلات شده است که می خواهد در اردوی مبارزان علیه وضعیت موجود بایستد، اما عملا به طبقه مسلط خدمت برساند. این بد اقبالی رزالوگزامبورگ بود که پس از مرگش، کسانی که در زمان حیات او دشمنان مسلم اش محسوب می شدند و آماج حملات پیاپی قلمی و عملی او بودند، دهان به ستایش از وی گشودند و موضع انقلابی و متکی به طبقه کارگر رُزای سرخ را وارونه جلوه دادند....