۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

برگردان سه قطعه شعر از اتو رنه کاستلو


این اشعار از اتو رنه کاستیلو، شاعر انقلابی گواتمالایی است، که در سال 1938 زاده شد و در سال 1954 پس از کودتای انتخاباتی هدایت شده توسط سرویس های امنیتی-اطلاعاتی برای به قدرت رساندن دیکتاتور یاکوبو آربنز از گواتمالا به تبعید رفت. وی در سال 1966 دوباره به گواتمالا بازگشت و به نیروهای مسلّح انقلابی پیوست و به عنوان مسئول آموزش و پروپاگاندا خدمت نمود. وی پس از یک عملیات چندین ماهه، توسط نیروهای حکومت کودتا دستگیر شد و در کنار رفقای همرزم دیگرش، پس از شکنجه های بسیار، به شهادت رسید.
*برگردان این سه قطعه در سنگینی و تلخی این روزها، تقدیم می شود به دو حلقه از زنجیره مقاومتمان در بند، رفقای همیشه پایدارم...
 

*****************************************
خشنودی

زیباترین چیزها
برای آنان که همه زندگی شان را جنگیده اند
این است که به هنگامه رسیدن به آخرِکار بگویند:
ما به مردمان و به زندگی باور داشتیم
و زندگی و مردمان
هرگز رویمان را زمین نخواهند گذاشت
و نا امیدمان نخواهند کرد...
تنها در این راه است که مرد، مرد می شود
و زن، زن می شود،
جنگیدن به روزها و شب ها
برای مردمان، و برای زندگی....
و آن دم که هستی آنان به آخر می رسد
مردمان ژرف ترین رودهایشان را می گشایند
و آنان برای همیشه در آن جاودانه می شوند
و آنان آتشی در دوردست می شوند،
و قلبی می شوند که می زید و می آفریند....
زیباترین چیزها
برای آنان که تمام زندگی شان را جنگیده اند
این است که به هنگامه رسیدن به آخرِکار بگویند:
ما به مردمان و به زندگی باور داشتیم
و زندگی و مردمان
هرگز رویمان را زمین نخواهند گذاشت
و نا امیدمان نخواهند کرد...

********************************

پیشاپیش همه معیارها، فردا!

و آن دم که حکایتِ شوقناکِ روزگار ما
فاش شد
آنان که هنوز باید زاده می شدند،
خود را آشکاره کردند
با چهره هایی بخشنده:
"ما پیش خواهیم آمد!"
آن ها که بیش از همه، رنجِ روزگار را برده اند.
و آن گاه
زمانه شما فرا رسید!
که از آن رنج بسیار برده اید.
لیکن دوست داشتن این جهان زیباست،
با چشم هایی
که  هنوز
زاده نشده اند.
و با شکوه است
 که شما فاتحان و پیروزمندان
 خویشتن را بشناسید!
آن دم که گرداگردتان
سراسر سرماست
سراسر تاریکی است....

**************************************

 روشنفکران سیاست گریز

روزی
روشنفکران سیاست گریز سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان
استنطاق خواهند شد.
مردمان از آنان خواهند پرسید:
"شما چه کردید
آن دم که خلق تان خاموش می شد
آرام آرام
چونان شعله کوچکی
نحیف و در تنهایی...."
هیچ کس از آنان نخواهید پرسید
درباره البسه و بزک هایشان
و قیلوله های بلندشان
پس از صرف ظهرانه..
هیچ کس دوست ندارد بداند
در باب سلحشوری های سترونشان
با "انگاره هیچ"!
برای هیچ کس اندک اهمیتی ندارد
 دانش والای شان در باب امور مالی
از ایشان
درباره اسطوره شناسی یونان پرسیده نخواهد شد
یا از احساس انزجار از خودشان
آن دم که کسی در میانشان
آغاز به مردن می کند
مرگی جبونانه.
از آنان ابدا پرسیده نمی شود
درباره توجیهات پوچشان
 در سایه ای سراسر دروغ ...
آن زمان
مردمان ساده پیش می آیند،
آنان که در شعر ها و کتاب های روشنفکران سیاست گریز
هیچ جایی ندارند،
اما به هنگام توزیع روزانه نان و شیر روشنفکران
تورتیلا و تخم مرغ های آنان، حضور دارند
آنان که اتوموبیل های روشنفکران را می رانند،
آنان که از سگ ها و باغ هایشان نگهداری می کنند
و برایشان کار می کنند
و از ایشان می پرسند:
 "شمایان چه کردید آن دم که بی چیزان
رنج می بردند
و طراوت و زندگی شان
می سوخت ؟"
روشنفکران سیاست گریز کشور کوچک من!
شمارا یارای پاسخ دادن نخواهد بود!
لاشه خوار سکوت
امعاء و احشایتان را خواهد بلعید.
نکبت و بدبختی تان
در ضمیرتان فرومی رود
و شما در شرمساری و ننگ،
خاموش و گنگ خواهید ماند....





گزارشی از جلسات نشست با یکی از فعالین جنبش زاپاتیستی در سه پرده فرانکفورت ۲۱ و ۲۲ می ۲۰۱۱







به جای مقدمّه: 

به این روزها نگاه نکنید که شور انقلابی در رگ و پی جهان وازده و بی روح از هجمه سرمایه داری عریان و درّنده پیچیده است! اگر می خواهید تجربه زاپاتیست ها را عمیقاً فهم کنید، شادمانگی این روزها از زنجیره انقلابات خاورمیانه و شمال افریقا، تا تسخیر میدان ها در قلب اروپا را به فراموشی بسپارید! اندکی برگردید به عقب...کمی عقب تر...به دورانی که از وحشت هجوم نئولیبرالیسم تا چشم کار می کرد تباهی بود و سیاهی، و به دیوارهایی که فروریخته بود بیندیشید و امیدهایی که زیر آن همه آوار رفته بود...صدای زاپاتیست ها را باید از دوران بشنوید! ا زآن تنگنای تاریخی، صدایشان با یادآورد آن روزهای تاریک دلنشین تر می شود...آن وقت صدای از هم گسیختن زنجیره هایشان، در اوج قدّاره بندی سرمایه داری هار درعصر پایان تاریخ، نوای شورمند آغاز دوباره تاریخ می شود...  نباید آن بُرش از تاریخ را فراموش کنیم، که چگونه موجی از بربرّیت، امیدهایمان را خاکستر کرد! یک لحظه شعف بازگشت انقلاب ها و دمیدن خون امید به رگ های فرودستان را کناربگذارید، عظمت دو دهه مبارزه – مقاومت در نحس ترین دهه قرن بیستم را درخواهید یافت. مقاومتی که هنوز زنده است، جاری است، امید می دهد و همپای دیگر هم زنجیران در ارتشی جهانی با هدف رهایی برای ساختن خیز برداشته است....